آکاردئون جادویی
محمدحسین مویدی
محمدحسین مویدی

روزی روزگاری مردی به نام جرج در روستایی زندگی می‌کرد.آن روستا در کنار دریاچه ای واقع بود.مردم آن روستا می گفتند که آن دریاچه ،جادویی است و از هزاران سال پیش یک آکاردئون درون آب دریاچه افتاده...

1

می‌گفتند که آن آکاردئون به دلیل جادویی بودن آن دریاچه ،جادویی شده است.
همه چیز از روزی شروع شد که جرج تصمیم گرفت که آن آکاردئون را از درون دریاچه بیرون بیاورد.

2

جرج به درون دریاچه پرید .به سمت کف دریاچه شنا کرد .اطراف خود را نگاه کرد و یک نور عجیبی توجه اش را جلب کرد.به سمت نور رفت و دید همان آکاردئون است!
.آن را برداشت و به سمت سطح آب شنا کرد

3

اولین چیزی که او را حسابی متعجب کرد این بود که،آن آکاردئون خیس نبود.
با آنکه توانایی نواختن آهنگ با آکاردئون را نداشت ،اما سعی کرد کمی با آن آهنگ بزند.

4
You are free to download, copy, translate or adapt this story and use the illustrations as long as you attribute in the following way:
آکاردئون جادویی
Author - محمدحسین مویدی
Illustration - محمدحسین مویدی, جرج ویزلی
Language - English
Level - First paragraphs